معرفتالروح
نورعلی الهی
افتتاح
هذا كتابُ معرفتالروح
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربالعالمين، آن كه رحمان است و رحيم؛ و تسبيح بر مالك يومالدين، آن كه حاكم است و حكيم؛ و تهليل بر اللهُ تعالي، آن كه احد است و زعيم؛ و ستايش بر ايزد توانا، آن كه صمد است و قويم؛ و نيايش بر ذات لم يلد و لم يولد، آن كه حي است و قديم؛ و شكر بر خالق كل مخلوق، آن كه بیهمتا است و كريم؛ و پرستش بر واجبالوجود، آن كه سميع است و عليم؛ و استغاثه بر قادر مطلق، آن كه جليل است و عظيم؛ و استعانت بر خداي عز و جل، آن كه از اوست صراطالمستقيم؛ و التجا بر كرامالكاتبين، آن كه نصيب دهد نيكان را جنان و بدان را جحيم. سپس صلوات و سلام و درود بیپايان
- معرفتالروح۸
بر جميع انبيا و اوليا و مقربين خدا، سيما حضرت محمد(ص) و ائمة هدي(ع).
اما بعد، اين بندة عاصي، نورعلي الهي، چنين آغاز گفتار مينمايد:
چون جمعي از دوستان راجع به موضوع « معرفتالروح » كه در خاتمة كتاب برهانالحق ۱ به آن اشاره شده و به جهاتي در آن كتاب ناگفته مانده است، اصرار داشتند به رشتة تحرير آيد، حقير هم به احترام خواستة معظملهم، همچنين به حسب وظيفة ديني ناگزير به اقدام گشتم. زيرا ترتيب اثر دادن به خواستهاي مذهبي پيروانِ طريقِ ارشاد از تكاليف ديني است.
فلذا، اينك تا آنجايي كه فهميدهام و اقتضاي گفتن دارد، جهت ارشاد جامعة بشري، انشاءالله بيان مطلب خواهم نمود. بديهي است صحت و سقم آن خدا داند و بس: «كُلَّما قَرَعَ سَمعَكَ مِن الغَرائِب فَذَرهُ فى بُقعَةِ الاِمكان» ۲ . ليكن لازم ميداند قبلاً يادآور شود بايد از عيب و نقص نگارشاش عفوم فرمايند، چرا كه مشكلات زير در بر دارد:
۱- نورعلي الهي، برهانالحق، انتشــارات جــيحون، چــاپ هشتم، 1373، صفحة 185.
۲- هرچه به گوشات بخورد از غرايب، آن را در بقعة امكان قرار بده (كفايةالموحدين، جلد 3، صفحة 52 ، سطر 2). - ۹افتتاح
۱- حقيقت امر به حدي غامض و پيچيده است، هيچكس نميتواند ادعا نمايد كه آنچه حـقِ واقع در حاق مقصد است كاملاً درك نموده است، مگر انبياي مرسلين و مقربين مقام اعلي، آن هم هر يك به هر حدود كه مصلحت خدا بوده است الهام گرفتهاند. پس فقط ميتوان گفت: « هركس به قدر فهمش فهميده مدعا را»، يا به قول شيخ سعدي (عليهالرحمه) « اين مدعيان در طلبش بيخبراناند ـ كانرا كه خبر شد خبري باز نيامد» ۱ .
2- از آن مقداري هم كه به استناد نقل قول يا قرائن و اماراتِ گنجايشِ عقل درك شده اسـت و يا در نتيجة قرب به خدا و كشف رموز حقايق بر بعضي روشن گرديده، آن هم خيلي از مطالبش به اغلب گوشها ثقيل و به اكثر فهمها غير قابل هضم خواهد بود؛ روي اين اصل نزد خواص جزء اسرار مكتومه است.
3- آنچه هم كه اين حقير بخواهم معروض دارم همانا به قدر قوة فكر كوتاه و فهم نارسا و ادراك ناقص و اطلاعات محدود خودم ميباشد؛ ممكن است نزد اربابِ عقول كافي به نظر نرسد و موجب شرمندگي هم گردد.
۱- گلستان سعدي، صفحة 32، سطر 7.
- ۱۰معرفتالروح
الغرض، معرفتالروح مستلزم آن است كه:
اول، خالق روح را شناخت، تا پي به مبدأ پيدايش روح برد.
دوم، تعريف روح است، تا دانسته شود روح كيست و كيفيت خلقت و خاصيت او چيست.
سوم، ثبوت بقاي روح است، تا مُعاد آن در مَعاد 1 ثابت گردد، و الا مُعاد و مَعادي وجود پيدا نخواهد كرد.
چهارم، موضوع حشر و نشر در معاد جسماني و روحاني و تلفيق بين آنهاست تا رفع بعضي توهمات بين خاص و عام به عمل آيد.
بنا به مراتب، گرچه در هر مورد از موارد مزبوره آنچه را لازم به گفتن بوده، انبياي مرسلين، به امر ربالعالمين، جهت آگاهي مخلوق كرة زمين، با ذكر دلايل و براهين، به موجب آيات مبين، اعم از كلي و جزئي يا كل و جزء 2 اعلام فرمودهاند، محتاج به بيان نيست، ولي در اينجا مختصري از آن مـطول و مجملي از آن مفصل جهت روشني ذهن سالكان
۱- معاد (بالضم): اَى الـذّى يُعادُ فى يوم المَعاد (كفايةالموحدين، جلد 3، صفحة 83 سطر 15). معاد (بالفتح): المَرجَع و المَصيرِ الاخِرَة ( المنجد و ساير كتب لغت).
۲- كلي و جزئي آن است فقط در ذهن هستند نه در خارج. اما كل و جزء آن است، كل در خارج داراي جزء، و جزء هم از اجزاي كل باشد. - 11افتتاح
طريق، از لحاظ جمع بين اقوال مختلفه، تحت فصول آتيالذكر معروض ميدارد.