فصل پنجم
مَعاد روحاني فقط
و آن ۱ عقيدة اكثر حكما از فلاسفه و اتباع مشايين است كه به استناد تعبير و تفسير و تأويل از كتب مذهبي، همچنين از فلسفة معنويات آن بحث و فحص نمودهاند، بدين خلاصه:
گويند: « بعد از مفارقت روح از بدن و انعدام اجسام مادي، آنچه قابل بقا و دوام است همانا روح، يعني نفس ناطقه خواهد بود». بعبارةٍاخري آن طينت جوهري اصلي هستة كينـونيت و خودي خوديـت و وجود موجوديت ميباشد كه در هيچ حالتي و كيفيتي از بين نميرود. وگرنه پس از انقطاع علاقة روح از بدن و انعدام و اضمحلال جسد، بديهي است آن جسم محو و نابود شده، ديگر عود نخواهد كرد تا
۱- كفايةالموحدين، جلد 3، صفحة 4، سطر 2.
- ۷۶فصل پنجم
به حالت اوّلي برگردد. چون كه به قاعدة علمي و به حكم عقل، اعادة معدوم ممتنع و از محالات است. گو اين كه خداوند تبارك و تعالي قادر مطلق و بر هر چيزي تواناست، ليكن هيچوقت ارادهاش به امر محال و ممتنع تعلق نميگيرد. پس به حكم اقتضاي طبيعت كه آن طبيعت هم همان قادر مطلق از روي حكمت و عدالت جهت مدار انتظامات كائنات ايجاد فرموده، هر چيزي در مسير خودش تغييرناپذير است.
آري فقط روح باقي و جاودان خواهد بود. كما اين كه مرحوم مجلسي (عليهالرحمه) در كتاب بحارالانوار ۱ به قول شارحُالمقاصد نقل ميفرمايد: « فلاسفه و مليين در حقيقتِ معاد متفقاند، اما در كيفيتِ آن اختلاف دارند. فلاسفه، معاد را روحاني فقط ميدانند، زيرا گويند جـسم (از نظر صورتها و اعراضش)، معدوم ميشود و اعاده نميگردد. و نفس كه جوهري است مجرد، فنا در آن نيست و پس از قطع تعلقات برميگردد به عالم مجردات » ۲ و در قرآن مجيد ميفرمايد: «… قالوُا اِنّا للهِ و اِنّا اِلَيهِ راجِعون »: « گويند ما از خداييم و بيگمان به سوي او بازميگرديم ». (سورة 2، آية 156)
۱- بحارالانوار ، چاپ امينالضرب، جلد 3، صفحة 203، سطر 34.
۲- مستند 16. - معاد روحانی فقط۷۷
فلذا، با توجه به ثبوت بقاي روح ۱ ، يقيناً ثواب و عقاب و جزا و سزاي نيك و بد اعمال هر كسي نيز در نشآت اخروي بدين كيفيت است:
• « ارواح سعدا و نيكوكاران » بـه ادراك نشئة لذايذ كمالات مكتسبة در دنيا (به صورتي كه در افكارشان تجسم داشته)، مؤبداً مبتهج و مسرورند. چنين حالتي به بهشت جاودان تأويل شده است. ۲
• «ارواح اشقيا و بدكاران» به ادراك نشئة آلامِ جهل و ذمايم صفات رذيـلة مكتسبه در دنـيا، مؤبداً معذب و مغموم و منفعلاند. چنين حـالتي به دوزخ ابدي تشبيه گرديده است ۳ كه در قرآن مجيد ميفرمايد: « انَّهُ مَن يَأتِ رَبَّهُ مُجرماً فَاِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ َ لايَمُوتُ فيها و لايَحْيى »: « بيگمان هر كس بيايد [نزد] پروردگارش گنهكار، همانا براي اوست دوزخ، نه ميميرد در آن و نه زنده ميماند » (سورة 20، آية 74). ايضاً ميفرمايد: « الَّذى يَصْلَى النّارَ الْكُبرى ـ ثُمَّ لايَمُوتُ فيها وَ لايَحيَى »: «همان كسي كه اندر شود در آتش بزرگ، پس نه ميميرد در آن و نه زنده ميشود». (سورة 87 ، آيههاي 12 و 13)
۱- در فصل دوم، مقالة سوم اين كتاب از آن بحث شده است.
۲- كفايةالموحدین، جلد3، صفحة 4، سطر3.
۳- كفايةالموحدین، جلد3، صفحة 4، سطر4.
- ۷۸فصل پنجم
البته دليل بر نشآت اخروي، آيات قرآني است از جمله اين آيات: « قُل سـيروُا فِىالاَرضِِ فَانظُرُوا كَيفَ بَدَاََ الخَلقَ ثُمَّ اللهُ يُنشِئُ النَّشاَةَ الاخِرَةَ اِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَىءٍٍ قَدير »: « بگو بگرديد در زمين و بنگريد كه چگونه آفرينش را آغاز كرد، سپس خدا پديد آورد پيدايش آخرت را، بيگمان خدا بر هر چيزي توانـاست » (سورة 29، آية 20). ايضاً « وَ اَنَّ عَلَيهِ النَّشْاَةَ الاُخرى »: « و اين كه بر اوست پيدايش ديـگر » (سورة 53 ، آية 47). ايضاً « وَ لَقَد عَلِمتُمُ النَّشاَةَ الاوُلى فَلَو لاتَذَكَّرونَ »: « و هرآينه شما پيدايش نخستين را دانستيد، پس چرا پند نميگيريد ». (سورة 56 ، آية 62)
و از طرفي بايد دانست نشئة مورد بحث بر دو قسم است:
قسم اول: « نشئة عمومي روحي » است كه براي تمام موجودات كائنات در دنيا و آخرت يكسان است. يعني شدت و ضعفِ درجاتي، و تفاوتِ طبقاتي، و كميت و كيفيتِ خلقتي به هيچوجه در آن تأثير ندارد. مانند بهرهمندي از حيات و تحرك جوهريِ سير تكاملي، و خودشناسي، و تنازع بقا، و صفت غضب و شهوت، و خصلت دفع ضرر و جلب منفعت، و احساس تلذذ و تألم، و چشيدن سكرات موت، و مفارقت روح از بدن و به عالم آخرت پيوستن و غيره.
- معاد روحانی فقط۷۹
از لحاظ اين كه هر موجودي قبلاً معدوم بوده، سپس به ارادة خالقِ كلِ مخلوق، خلقت شده، آنگاه با شرايط اصول مخلوقيت و موجوديت و مقتضيات طبايع روحي و جسمي در تمام شئون، آغاز و انجامي دارد، از اين رو نشئة واحد بر همه حكمفرماست. به همين نظر هم هست كه در قرآن مجيد ميفرمايد: «… كُلُّ حِزبٍ بِما لَدَيهِم فَرِحُونَ»: «هر گروهي به آنچه نزد ايشان است شادماناند». (سورة 23، آية 53 و سورة 30، آية 32).
قسم دوم: « نشآت خصوصي معنوي » است. تعداد اين نشآت نسبت به تعداد افراد موجودات كائنات ميباشد كه در هر موجودي بنا به كيفيت و كميت و ادراكِ خاصِ مخصوص به خود آن موجود، تأثير نشئة اخروي نمايان خواهد بود. كما اين كه راجع به كرة زمين هم آيات قرآني علاوه بر حشر بـشر، به حشر وحوش و همچنين ساير موجودات و مُعاد آنها در معاد اشاره دارد، از جمله ميفرمايد: « وَ ما مِن دابَّةٍ فِىالاَرضِِ و لاطائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيهِ الاّ اُمَمٌ اَمثالُكُم مافَرَّطنا فِي الكِتابِِ مِن شَئٍ ثُمَّ الى رَبّهِم يُحشـَرونَ »: « و نيست هيچ جنبندهاي در زمين و نه پرندهاي پرواز كننده با دو بالش، مگر آن كه امتهايي هستند امثال شما. فروگذار نكرديم در كتاب از چيزي، سپس
- ۸۰فصل پنجم
به سوي پروردگارشان محشور ميشوند » (سورة 6، آية 38). ايضاً « وَ يَومَ نُسَيّرُ الجِبالَ و تَرَى الاَرضَ بارِزَةً و حَشَرناهُم فَلَم نُغادِرِ مِنهُم احَداً »: «و روزي را كه برانيم (به حركت آوريم) كوهها را، و بيني زمين را نمودار، و محشورشان ميكنيم و فرو نگذاريم از آنها احدي را » (سورة 18، آية 47). ايضاً «وَ اِذَا الْجِبالُ سُيِّرَت ـ وَ اِذَا العِشارُ عُطِّلَت ـ وَ اِذَا الوُحُوشُ حُشِرَت الخ »: « و در آن هنگام كه كوهها به حركت درآيند. و در آن هنگام كه اشتران آبستن رها كرده شوند. و در آن هنگام كه وحوش گرد آورده شوند الخ ». (سورة 81 ، آيههاي 3 تا 5)
بنا به مراتب، جاي انكار و ترديدي براي اهل ايمان و معتقدين به حشر باقي نميماند.
ضمناً به اين نكته هم بايد توجه داشت، غالباً اتفاق افتاده اشخاصي از بشرِ زنده كه با ارواح مردگان در خواب يا وسايل ديگر تماس حاصل كردهاند، اخبار نشآت اخروي را به همان كيفيتي كه تلقين ذهني خودشان بوده دريافتهاند. بعيد نيست، زيرا چنانكه قبلاً اشاره شد، خود ارواح هم آن نشآت را به صورتي كه در افكارشان تجسم دارد (اعم از لذايذ يا آلام)، درك مينمايند. چون كه عالم آخرت مانند مرآت است، هر كسي صورت خودش در آن بيند.
- معاد روحانی فقط۸۱
بـاري، اين بـود خلاصهاي از عـقيدة مـعتقـديـن به معاد روحانيِ فقط. البته اين فرقه هم بـراي اثبات مدعاي خود علاوه بر مستندات مذكوره، دلايل كثيري نيز از معقولات و منـقولات دارنـد كه ذكرش در اينجا، با امكان مراجعه به كتابهاي حكمتي و فلسفي موجب تطويل كلام و زائد است.
در خاتمه اين نكته هم ناگفته نماناد، حتي طرفداران معاد جسماني هم به ضرس قاطع منكر معاد روحاني نشدهاند. چنانكه محقق دواني در شرح عقايد ۱ اشاره فرموده و مرحوم مجلسي نيز در كتاب بحارالانوار مينويسد: « وَاعْلَم اِنَّ المَعادَ الجِسمانِىَ مِمّا يَجِبُ الاِعتِقادُ َ بِهِ و يكْفرُ مُنكِرُهُ، اِمَّا المَعادُ الرَّوحانى اُعنَىِ اِلْتِذاذُ النَّفـسُ بَعدَ المُفارِقَةِ و تَاَلُمُها بِاللذَّاتِ وَالآلامِِ العَقليَّةِ فَلا يَتَعَلَّقُ التَّكليفُ بِاِعتِقادِهِ و لايُكفَرُ مُنكِرُهُ و لامَنِعَ شَرْعـاً و عـَقْلاً مِن اثباتِهِ» ۲ مـفاداً آن كه: معاد جسماني چيزي اسـت كه اعتقاد داشتن به وجود آن واجب است و منكرش كافر خواهد بود. اما معاد روحاني كه به جاي التـذاذ و آلام نفس بعد از مفارقت از بدن، به التذاذ و آلام عقليه معتقد بودن است، تكليف به اعتقادش تعلق
۱- كفايةالموحدین، جلد 3، صفحة 5 ، سطر 13.
۲- بحارالانوار، چاپ امينالضرب، جلد 3، صفحة 203، سطر6. - ۸۲فصل پنجم
نميگيرد، بلكه منكرش هم كافر محسوب نخواهد شد و در صورت اثبات هم منع شرعي و عقلي ندارد.