روخوانی و واژگان

chapter-1
  • فصل دوم

  • [روح]

    مقالة اول

    تعریف روح

    (يا نفس ناطقه)

    از مجموع مفاد تفسير كلام الله و فرمايش ائمة هدي و اقوال علما و حكما و متكلمين، تعريف جامع و مانع روح اين است:

    روح يا نفس ناطقه، شيئي است كه ماية موجوديت حيات، و مبدأ خواص احساسات، و قوة فعل و انفعالات، و منشأ اساس تشكيلات، و مدبر و مدير انتظامات در هيولاي وجود و ماهيت، و ماده و صورت، و خلقت و طبيعت هر موجودي مي‌باشد.

    مضافاً، به قولي هم گفته شده كه « روح جسمي

  • ۳۶
    فصل دوم / مقالة اول

    است لطيف، سريان دارد در بدن مانند سريان آب در گُل، و روغن در كنجد، و نفوذ آتش در ذغال و روشني در هوا » ۱ .

    ۱- مستند 6 .

  • مقالة دوم

    کیفیت خلقت روح

    گرچه راجع به كيفيت خلقت روح ادلة عقلي و نقلي زياد است، مخصوصاً در قرآن مجيد آيات كثيره، و در احاديث و اخبار ائمة اطهار خبرهاي متواتره وجود دارد، اما چون پاية اين نگارش روي اختصار مي‌باشد، لذا اكتفا به اين چند آيه و اخبار ذيل‌الذكر مي‌نمايد:

    آيات اين است:

    «… اِنَّمَا المَسيحُ عيسَىَ‌ابنُ مَريَمَ رَسولُ اللهِ وَ كَلِمَتُهُ اَلْقيها اِلى مريمَ و روحٌ مِنْهُ الايه»: « بي‌گمان مسيح عيسي بن

  • ۳۸
    فصل دوم / مقالة دوم

    مريم فرستادة خداست و كلمة اوست كه افكندش به سوي مريم، و روحي است از او ». (سورة 4، آية 171)

    « وَ اذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ اِنّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلصالٍِ مِن حَمَاءٍ مَسنونٍ ـ فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَختُ فيهِ مِن رُوحى فَقَعُواْ‎ ‎‎‎لَهُ ساجِدين »: « و هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت همانا منم آفرينندة بشري از گِل خشك؛ از گلي تيره رنگ ريخته شده [ از لاي بدبو شده ]. و چون آراستمش و دميدم در او از روح خود، پس بيفتيد بر او سجده‌كنان ». (سورة 15، آيه‌هاي 28 و 29)

    « وَ يَسئَلوُنَكَ عَنِِ الرّوُحِِ قُلِِ‌الرّوُحُ مِن اَمرِ رَبّى و ما اُوتِيتُم مِنَ‌العِلمِِ اِلاّ قَليلاً »: « و مي‌پرسند تو را از روح، بگو: روح از امر پروردگار من است و شما داده نشده‌ايد از علم، مگر اندكي ». (سورة 17، آية 85)

    « فَاْتَّخَذَتْ مِن دونِهِم حِجاباً فَاَرْسَلنا اِِلَيها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيّاً »: « پس برگرفت دور از آنان حجابي، پس فرستاديم به سوي او روح خود را كه نمايان شد بر او مردي درست ». (سورة 19، آية 17)

    « ثُمَّ سَوَّيهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِن روحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ و الاَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشكُرُون »: « سپس آراستش

  • روح/ کیفیت خلقت روح
    ۳۹

    و دميد در آن از روح خود و قرار داد براي شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها، شما به كمي شكر مي‌كنيد ». (سورة 32، آية 9)

    «اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائكَة اِنّى خالِقٌ بَشَرَاً مِن طينٍ ـ فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَختُ فيهِ مِن روُحى فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»: «هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت همانا منم آفرينندة بشري از گل. و چون درستش كردم و دميدم در او از روح خود، پس بيفتيد بر او سجده‌كنان». (سورة 38، آيه‌هاي 71 و 72)

    «رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُوالعَرشِ يُلْقِى الرّوحَ مِن اَمرِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ لِيُنذِرَ يَومَ التَّلاقِ»: « [ او] بلندكنندة درجات، صاحب عرش، فرستد روح را از امر خود بر هر كه از بندگانش بخواهد، تا بترساند از روز ملاقات». (سورة 40، آية 15)

    «وَكَذلِكَ اَوحَينا اِلَيكَ رُوحاً مِن اَمرِنا الايه»: «و بدين‌سان وحي فرستاديم به سوي تو روحي را از امر خودمان». (سورة 42، آية 52)

    «… وَايَّدَهُم بِروحٍ مِنهُ الايه»: «… و كمك كرد ايشان را به روحي از خود … ». (سورة 58 ، آية 22)

  • ۴۰
    فصل دوم / مقالة دوم

    اخبار اين است:

    در اصول كافي (باب‌الرّوح)، منقول است:

    «احول گويد از امام صادق(ع) پرسيدم از روحي كه در آدم(ع) دميده شده كه خدا مي‌فرمايد: “چون او را درست كردم و در او از روح خود دميدم”. فرمود: آن روح مخلوق است و روحي هم كه در عيسي بود مخلوق بود » ۱ .

    « حمران گويد از امام صادق(ع) پرسيدم از قول خداي عز و جل “و روح منه” فرمود: آن روحِ خداست كه مخلوق است، خداوند آن را در پيكر آدم و عيسي پديد كرد » ۲ .

    « محمد بن مسلم گويد از امام صادق(ع) پرسيدم از قول خداي عز و جل “وَ نَفَختُ فيهِ مِن روحى” آيا اين دميدن چگونه بوده است؟ فرمود: روح چون باد در جنبش است و براي اين روح ناميده شده است كه از ريح اشتقاق يافته و بدين جهت از كلمة ريح اشتقاق يافته كه ارواح هم‌جنس باد هستند. و همانا خدا آن را به خود وابسته است چون كه او را بر ارواح ديگر برگزيده است، چنان‌كه به يك خانه (كعبه) گفته است “خانة من” و به يك

    ۱- مستند 7.
    ۲- مستند 8 .

  • روح/ کیفیت خلقت روح
    ۴۱

    فرستاده‌اي در ميان رسولان (ابراهيم) گفته است خليل من و مانند آن. و همة اين‌ها آفريده شده و ساخته شده و پديد شده و پروريده‌اند » ۱ .

    «محمد بن ‎مسلم گويد از امام باقر(ع) پرسيدم از آنچه روايت كنند كه خدا آدم را به صورت خود آفريده است، فرمود: آن كالبد، تازه درآمدي بود و آفريده شده، خدا او را برگزيد و اختيار كرد بر ساير صورت‌هاي گوناگون و به خود وابسته نمود چنانچه كعبه را به خود وابست و روح را به خود وابست و فرمود: “خانة من” و “در او از روح خود دميدم” » ۲ .

    پس با توجه به فحواي آيات مزبوره و مفاد اخبار مذكوره معلوم شد: روح كه مشتق از ريح است، همانا خلقتي است مانند هوا و مخلوقي است از نفخة نفخات پروردگاري، يا به عبارت ساده، دميدني است از تأييد دم كردگاري. كما اين كه قالبِ خاكي آدم تا نفخة روح بر آن دميده نشد، زنده نگرديد.

    حال كه بر ارباب خرد كيفيت خلقت روح واضح شد، خاصيتش هم آن كه، هر جسمي تا روحي نداشته باشد زنده و باقي نخواهد ماند.

    ۱- مستند 9.
    ۲- مستند 10.

  • مقالة سوم

    ثبوت بقاي روح

    راجع به ثبوت بقاي روح، شواهد كثيري اعم از عقلي و نقلي، در مقالات اهل فن به رشتة تحرير آمـده كه ذكر همگي باعث طول كلام خواهد بود. فلذا، مختصري از آن مطول بدين ترتيب بيان مي‌نمايد تا بر اهل خرد جاي شبهه باقي نماند.

    شواهد عقلي

    نظر به اين كه علت‌العلل اصلي و مبدأ ازلي، فناناپذير و لم‌يزلي است، بديهي است ترشح رشحات نور او هم ابدي خواهد بود. مثلاً ذرات نور آفتاب در

  • ۴۴
    فصل دوم / مقالة سوم

    تمام موجودات جاري و منعكس است و تا آفتاب وجود و طلوع دارد ذرات نورش هم معدوم نخواهد شد. همچنين هوا كه در تمام اشيا رسوخ دارد و ساري است، جاي ترديد نيست تا وجود هوا باقي است اثرات آن هم باقـي خـواهد بود. بـنابراين ارواحـي هم كه به اراده و امر خدا و از ترشحات رشحة فيض مبدأ اعلي و نفخة قدرت او موجود شده و مي‌شوند فناناپذيرند.

    جسميت هر موجودي كه ملاحظه مي‌شود، از بدو تكوين و پيدايش خلقت، تا انتهاي كَونيت (بوديت) به هر شكل و صورت و هيكل و هيئت تحول و تبدل يابد (مثـلاً از مراحـل سلاله و نطفـه و علقه و مضغه و جنيـن بودن و كودكـي و جواني و كهولت و مرگ يافتن)، همانا آن خوديِ اوليه را كه كينونيت جوهريت و ماهيت و شخصيت ذاتي است از او سلب نمي‌گردد. حـتي آن خودي، غـير از جان و تـن و هـر يـك از اعضـاي بدن مـي‌باشد. بعبارةٍ‏ٍَاخري هيچ‌يك از حالات حيات و ممات در نفـس كلـمة « خـود » مدخليتـي و تـأثيري ندارند، زيرا همگي در مقام خطاب نفسي، مضاف بر مضاف‌اليهِ « خود » واقع خواهند شد كه در فارسي به معني « من » اطلاق مي‌شود، مانند جانِ من، جسمِ من، اعضايِ من، حياتِ من، مماتِ من و غيره.

  • روح / ثبوت بقای روح
    ۴۵

    پس با توجه به اين نكات دقيق ثابت مي‌دارد: روح شيئي است ابدي و با معدوميت و اضمحلال جسم از بين نمي‌رود.

    از موجوداتي كه قوة تخيل و تفكر دارند، اعم از انسان و غيره، چه بسا ديده شده در وقت اشتغال فكرشان به امر مخصوصي، اجزاي بدن خود را فراموش نموده‌اند، ليكن در هيچ حالتي از نفس خود غافل نبوده‌اند.

    فرق فاحش بين عوارض ذاتي و جسمي هست، به قياس يك ديوانة تن‌سالم و يك دانشمندِ تن‌بيمار و امثالهم.

    صفاتي كه نفس ناطقه به آن موصوف است، از قبيل علم و فهم و ادراك و شعور و اراده و اختيار، هيچ‌يك از اجزاي جسمي متصف به آن صفات نيستند و فقط از لحاظ حركات و سكنات، آلت اجراي ارادة نفس ناطقه مي‌باشند و امثال ذلك.

    شواهد نقلي

    قاطع‌ترين اسناد در اين خصوص، آيات قرآني مي‌باشد از جمله اين آيات است:

    «وَ لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ مِن سُلالَةٍ مِن طينٍ ـ ثُمَّ جَعَلناهُ نُطفَةً فى قَرارٍ مَكينٍ ـ ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً

  • ۴۶
    فصل دوم / مقالة سوم

    فَخَلقنَا‎ العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا العِظامَ لَحماً ثُمَّ اَنشَأناهُ خَلقاً اخَرَ فَتَبارَكَ‎اللهُ اَحسَنَ الخالِقينَ ـ ثُمَّ اِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيّتُونَ ـ ثُمَّ اِنَّكُم يَومَ‎القيمَةِ تُبـعَثونَ »: « و به تحقيق آفريديم انسان را از چكيده‌اي از گل. سپس گردانيديمش نطفه‌اي در آرامگاهي جاي‌دار. پس آفريديم نطفه را خوني بسته، پس آفريديم خون را لختي گوشت، پس آفريديم گوشت لخت را استخوان‌هايي، پس پوشانيديم استخوان‌ها را گوشتي، پس پديد آورديمش آفرينشي ديگر، پس خجسته‌باد بهترين آفرينندگان. پس به درستي كه شماييد بعد از آن هرآينه از مردگان. پس به درستي كه شما روز قيامت برانگيخته مي‌شويد ». (سـورة 23، آيه‌هاي 12 تا 16)

    مراد آن است، حق سبحانه و تعالي پس از ذكر مراتب خلقت جسمانيت از سلاله الي لحم، با ذكر مراتب بعدي از « ثُمَّ اَنشأناهُ خَلقاً اخَرَ » تا آخر آيه تصريح مي‌فرمايد به اين كه خلقت روح غير از جسم است.

    « اِذ قالَ اللهُ يا عيسي اِنّى مُتَوَفّيكَ و رافِعُكَ الَىَّ الايه »: « هنگامي كه خدا گفت اي عيسي به درستي كه من بازگيرنده‌ام تو را و بالابرنده‌ام تو را به سوي خودم الخ ». (سورة 3، آية 55)

  • روح / ثبوت بقای روح
    ۴۷

    مراد آن است كه آنچه فوت مي‌شود جسم عنصري مادي است، و آنچه باقي مي‌ماند تا به سوي خدا بالا رود همانا روح مي‌باشد.

    « وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ‌الله اَمواتاً بَل احياءٌ عِندَ رَبّهِِم يُرزَقون »: « و نپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شدند مردگان‌اند بلكه زندگان‌اند، نزد پروردگار خويش روزي داده مي‌شوند ». (سورة 3، آية 169)

    مراد آن است، آن شئ كه فنا مي‌گردد جسم است و آن كه زندة ابدي و بهره‌مند از نعمت پروردگاري مي‌شود روح خواهد بود.

    « وَ قَوْلِهِم اِنَّا قَتَلنَا الْمَسيحَ … تا به آخر آيه كه مي‌فرمايد “وَ ما‎قَتَلُوهُ يَقيناً”: و گفتار مخالفين به اين كه ما كشتيم مسيح را … و نكشتند او را به يقين ». (سورة 4، آية 157)

    مراد آن است كه مخالفين جسم را كشته ديدند ليكن روح هيچ‌وقت كشته نخواهد شد يقيناً.

    « وَ اِنْ مِن اَهْلِِ الْكِتابِِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ و يَومَ القِيمَةِ يَكُونُ عَليهِم شَهيداً »: « و نيست از اهل كتاب مگر آن كه ايمان مي‌آورد به او پيش از مرگش، و روز قيامت مي‌باشد بر آن‌ها گواه ». (سورة 4، آية 159)

  • ۴۸
    فصل دوم / مقالة سوم

    مراد آن است كه سلب ايمان قبل از مرگ راجع به روح خواهد بود، زيرا هميشه باقي است. و الا گواهي در قيامت موردي نداشت.

    « وََ هُوَالقاهِرُ فَوقَ عِبادهِ و يُرسِلُ عَلَيكُم حَفَظَةً حتّى اِذا جاءَ اَحَدَكُمُ الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُم لايُفَرِّطونَ ـ ثُمَّ رُدُّوا اِلى‎اللهِ مَوليهُمُ الحَقِّ اَلا لَهُ الحُكمُ و هُوَ اَسرَعُ الحاسِبين »: « و اوست توانا فوق بندگانش و مي‌فرستد بر شما نگهباناني تا آن‌گاه برسد يكي از شما را مرگ، دريابندش [ روح او را بگيرند] فرستادگان ما و آن‌ها كوتاهي نمي‌كنند. سپس بازگردانده مي‌شوند به سوي خدا، مولاي به حقشان، همانا او راست حكم و اوست سريع‌ترين حسابگران ». (سورة 6 ، آيه‌هاي 61 و 62)

    مراد آن است، آن كه مي‌ميرد جسم، و آن كه بازگردانيده مي‌شود براي حساب، روح است. كه ذكر « ثُمَّ رُدُّوا اِلى‌اللهِ مَوليهُمُ الحَقِّ » در اخبار، « هَولِ‌المُطَّلع » ۱ از آن تعبير شده است.

    «اِنّا خَلَقنَا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَليهِ فَجَعَلناهُ سَميعاً بَصيراً »: « همانا آفريديم انسان را از نطفه‌اي به هم

    ۱- هَول‌المُطَّلع، در لغت «هول»، يعني ترس و «مُطّلع»، يعني جاي ديده‌ور شدن. به اصطلاح اهل اخبار، قبض روح بعد از موت و رفع آن به سوي آسمان را به « هول مطلع » تعبير نموده‌اند ( كفاية‌الموحدين، جلد 3، صفحة 38، سطر 19 و صفحة 40، سطر10).

  • روح / ثبوت بقای روح
    ۴۹

    آميخته، او را مي‌آزماييم پس گردانديم او را شنواي بينا ». (سورة 76، آية 2)

    مراد آن است كه ممتحن به تكاليف اوامر و نواهي الهيه و موصوف به صفت سمع و بصر، همانا نفس ناطقه است نه جسم و اجزاي آن.

    در اين‌جا براي اهل دانش و بينش همين چند شواهد عقلي و نقلي مبني بر اثبات بقاي روح كافي مي‌داند. اميد است مقبول طبـع صـاحب‌نظران قرار گـيرد. وَ اللهُ اَعلَمُ بِحقايقِ الاُمور.