روخوانی و واژگان

chapter-5
  • فصل ششم

  • تلفيق بين مَعاد جسماني و روحاني معاً

    معتقدين به اين عقيده، گروهي اهل تحقيق از هر قومي مي‌باشند، اعم از علما و حكما و فلاسفه و غيره كه هر يك در مقالات خود آنچه را لازم به گفتن بوده، با دلايل واضحه و براهين قاطعة عقلي و نقلي به طريق جواب‌هاي نقضي و حلي بيان نموده در آثار كتبي خود به رشتة تحرير آورده‌اند، ‌ تا آن‌جايي كه زمينة خالي براي بحث و فحص مخالفين باقي نمانده است. بعبارةٍ‌اخري جهت تلفيق بين معاد روحاني و جسماني طوري توجيه و حل و فصل كرده‌اند كه راه انكار منكرين را مسدود داشته‌اند. حتي اگر منكرين، به جهل يا تعصب جوابي هم داده‌اند، بي‌ارزش و كَرَّاً لِلفَر به شمار آمده است. زيرا مجموع دلايل طرفداران معاد جسماني

  • ۸۶
    فصل ششم

    و معاد روحاني را به قوة اعتبارات كلام منطقي، و مقولات نقلي، و معقولات عقلي، و براهين حكمتي، و استدلال فلسفي با يكديگر تلفيق و تطبيق داده توسط انطباق موضوعي، رفع هر گونه اختلافات را نموده‌اند. مصداقش هم آن كه « چون كه صد آمد نود هم پيش ماست ».

    از جمله گويند: چنان‌كه در بحث بقاي روح ۱ به ثبوت رسيد و معلوم شد كه بقاي روح و حيات جسمي غير از يكديگرند، پس به همين دليل هم بايد اذعان نمود كه نشئة التذاذ و آلام هر يك غير از ديگري است. چون روح موجودي است لطيف و ملحق به مجردات عالم اعلى، و جسم جرمي است ثقيل و مربوط به عالم سفلى. به عبارت ديگر، روح به اقتضاي تجرد ذاتي هميشه تمايل به سير صعودي عوالم ملكوتي و جبروتي و بالاتر دارد، و جسم به اقتضاي طبيعتِ عنصريِ دنيويه، همواره ميل به سير نزولي عالم ماديِ ناسوتي دارد. روي اين اصل جسم به اعتبار حيات مادي، تا زماني كه تحت تأثـير هوا و هوس نفس امارة شهواني است نمي‌تواند درك نشآت مقام روحاني را بنمايد. و روح يا نفس ناطقه هم به اعتبار لطافت جوهري، هيچ‌وقت به نشآت

    ۱- مقالة سوم از فصل دوم اين كتاب، موضوع ثبوت بقاي روح.

  • تلفیق بین معاد…
    ۸۷

    دنيويه كه مادون مقام اوست اعتنايي نخواهد داشت. و از طرفي هم نظر به اين كه به حكم منطق عقلي و قواعد علمي، هر آغاز انجامي، و هر ابتدا انتهايي، و هر مبدأ معادي، و هر اول آخري دارد (جز ذات باري‌تعالي كه تا بوده او بوده و تا هست او هست)، لذا امر معاد حق است و تمام موجودات بايد به وقت معين و ترتيب خاصي محشور شوند.

    از اين رو خداوند تبارك و تعالي به قدرت كامله و حكمت بالغة خود، در يوم بعث، يعني روز رستاخيز و قيامت كبرا، جهت رفع تضاد بين مقتضيات مـاده و ماية حياتي روح و جسم، با تلفيق و تركيب و امتزاج آنان به كميت و كيفيت مخصوص (اعم از جمع تفرقة اعضا يا اعاده و غيره) محشور مي‌فرمايد. بديهي است چنين نشئة تركيبي غير از نشآتي است كه معتقدين به معاد جسماني فقط، يا معاد روحاني فقط، تصور نموده‌اند.

    بنابراين، با مراجعه به شرح تفصيلي بيانات طرفداران تلفيق بين معاد روحاني و جسماني در كتب معاد، يقين است هرگاه از روي انصاف و خالي از نظر حب و بغض قضاوت شود، جاي اختلافي براي هيچ‌يك از فرق مذكوره راجع به تلفيق بين معادين باقي نخواهد ماند. وَ اللهُ اَعلَمُ بِالصَّوابِ.