زمینه‌های تاریخی: مخاطبان، زبان و ساختار معرفت‌الروح

چنان‌که پیش‌تر گفته شد، بین زبان پیچیده و شکل‌های سنتیِ آثار چاپ شده‌ی اواخر زندگی استاد الهی – از جمله کتاب «معرفت‌الروح» – و فارسیِ ساده و مستقیم و صمیمی دو جلد کتاب «آثارالحق»، حاوی تعلیمات شفاهی استاد در همان دوران، سخت تفاوت هست. آن تعلیمات شفاهی، با مختصر توضیحاتی در باب زمینه‌ها و موارد ناآشنا، امروزه برای هر خواننده‌ای، حتی به صورت ترجمه، به سهولت فهمیدنی است. این تفاوت چشمگیر میان دو صورت مکتوب و گفتاری متن‌ها، ناشی از تفاوت میان مخاطبان یا تحصیلات و پیشینه‌ی علمی آن‌ها نیست – بسیاری از مستمعین مباحث معنوی مندرج در «آثارالحق»، همان خوانندگان تحصیل‌کرده‌ی «معرفت‌الروح» و آثار مشابه آن بوده‌اند. این امر ناشی از رعایت رسوم دیرپای فرهنگ نوشتاری (و نیز گفتاری) علمای قدیم است؛ رسومی که از دیرباز، تفاوتِ فاحش بین شیوه‌ی صمیمی درس‌ و بحث‌های شفاهی و طرز نوشتاری سنگین را که طی قرن‌ها در سراسر جهان اسلام بر قرار بوده باعث شده است. منظور از تحریر این مقدمه عرضه‌ی بعضی از مفروضات کلیدی سنت قدیم است به ساده‌ترین شکل ممکن، تا خوانندگان امروزی بتوانند، به کمک آن‌ها، بهتر به معانی و نکته‌های باریک مندرج در کتاب «معرفت‌الروح» پی ببرند. مطلب را با ذکر بعضی نکات کلی شروع می‌کنیم و سپس به مباحث تخصصی‌ترِ فلسفه و الهیات می‌پردازیم.

پیش‌فرض مهمی که به هنگام مطالعه‌ی «معرفت‌الروح» نباید آن را از نظر دور داشت، عبارت از این نکته‌ی ساده است که استاد الهی تلویحاً انتظار دارد که عبارات کتاب، به آهستگی و با تأمل کامل، به دفعات خوانده و تکرار شود. مهم‌تر از آن، انتظار استاد از خوانندگانِ ایده‌آلی است که مدام یادآور می‌شود «باید عالِم و برخوردار از بصیرت معنوی باشند» و تفکر و تلاش و تجارب شخصی خود را در پرداختن به تک تکِ نکته‌های باریک و اساسیِ بحث دخالت دهند(۱). تنها از طریق چنین مشارکت دقیق و فعالی است که خوانندگان خواهند توانست بین مفاهیم مورد نظر مؤلف و مجموع تجربیات معنوی خود، ارتباط اساسی و حیاتی برقرار کنند و به این ترتیب شروع کنند به کاوش و درک اشارات نهفته در تک تک نکته‌ها و کشف ارتباط متقابل و حیاتی موجود میان هر یک از آن‌ها با سایر مفاهیمی که در قسمت‌های دیگر متن مطرح شده است. نباید از نظر دور داشت که این پیش‌فرض اساسی در مورد نقش فعّال و نقادانه‌ی خواننده‌ی صالح و دقیق، که زمانی مورد تأیید مؤلفان متون معنوی در تمام تمدن‌ها بوده، مغایر با قواعد مرسوم و شیوه‌ی تشریحی نویسندگی در جهان امروز است، که می‌گوید «باید ساده نوشت» باید مطلب را برای خواننده به آسان‌ترین شکل ممکن شروع کرد، حدود هر مرحله از بحث را باید به دقت روشن کرد، نباید هرگز از آوردن مثال‌های به یاد ماندنی غافل شد و هکذا … .

در کتاب «معرفت‌الروح» ارتباط روشن و دقیقی مشهود است میان پیش‌فرض‌های گوناگون سنتی در متون معنوی قدیم و موضوع اختصاصاً حساس کتاب استاد الهی، یعنی فرایند سیر کمال و سرنوشت معنوی انسان، در وسیع‌ترین زمینه‌ی متافیزیکی آن. این وضع، ناشی از وجود دو طرز فکر مجزا و در عین حال فراگیر است که امروزه همچنان برقرار و مشکل‌ساز است. اول آنکه نمایندگان رسمی هر یک از ادیان ابراهیمی قرن‌هاست که با احتیاط تمام از پرداختن به بحث‌های جدی در ملاء عام درباره‌ی یکی از همگانی‌ترین ابعاد پدیده‌شناسی حیات معنوی که مربوط به بقا و کمال تدریجی روح انسان است احتراز کرده‌اند، زیرا محتمل است که چنین مباحثات مشروح صادقانه‌ای، باعث تضعیف آن اصلی بشود که در یکایک این ادیان از موقعیتی مرکزی برخوردار است، اصلی که ناظر است به اهمیت مطلق اعمال و تصمیمات اخلاقی هر فرد مسئولی در همین جا، همین الآن و در طول همین عمر(۲). لازم به گفتن نیست که واقعیت امر، در مواردی که ملاحظات عمومی و حساسیت‌های سیاسی اهمیت کمتری داشته، به‌خصوص در حوزه‌های عرفانیِ هر یک از این مذاهب، همواره بسی پیچیده‌تر بوده، و طیف وسیع‌تری از تجارب معنوی در آن دخالت داشته است. دیگر آنکه هر بار که از منظر تجربه‌ها و تشخیص‌های محدود شخصی با این مسئله (یعنی فرایند پیچیده‌ی سیر کمال معنوی) برخورد می‌کنیم، پر واضح است که به علت محدودیت طیف تجارب فردی، رواج حبّ و بغض، سوءتعبیرهای همیشگی، اِشکال قرار دادن تجارب فردی در چشم‌اندازِ وسیع‌ترِ ادراک (یا اعتقاد) و غیره، خودبه‌خود در معرض انواع سوء تفاهمات خطرناک قرار می‌گیریم. تقریباً تمامی جنبه‌های برجسته‌ی اسلوب نگارش«معرفت‌الروح» حاکی از این معنی است که استاد الهی، با آگاهی کامل، به قصد خنثی کردن این دوگانه خطر، کوششی بس عظیم به کار بسته است.

در آخر، نباید از زیاد برد که به کار بستن این اصل اساسی، یعنی مطالعه‌ی دقیق و فعال، تا حدی مستلزم آشنایی با زمینه‌های سنتی فلسفه و الهیات اسلامی و معارف دینی به زبان عربی است که جزء اصلی «تعلیمات عمومی» برای طبقات تحصیل‌کرده‌ی ایران در دوران جوانی استاد الهی بود، و امروزه در بسیاری مجامع همچنان معمول است(۳). سه قسمتی که در ذیل خواهد آمد معرّف چند وجه اساسی در اکثر آثار دینی آن دوران است، که خواننده‌ی امروزی باید با آنها تا حدی آشنا باشد تا ساختار، مقصد، و سبک بیان خاص«معرفت‌الروح» را دریابد.


۱. صدها حکایت به یادماندنی در «آثارالحق» آمده که شرح نکات فلسفیِ مهم«معرفت‌الروح» است و بیشتر آنها برگرفته از شرح احوال استاد الهی است. یکی از جنبه‌های بس بنیادین همه‌ی آموزه‌های استاد الهی آن است که بدین شیوه، به جای پرداختن به آراء و اندیشه‌های بحث‌برانگیز، به بیان تجربیات روحانیِ حقیقی و مثال‌هایی از زندگی خود می‌پردازد.

۲. دانشجویانِ مطالعات ادیان، به دیگر سخن، کسانی که به مطالعه‌ی پدیده‌شناسانه‌ی همه‌ی سنت‌های دینی، در همه‌ی ابعادشان می‌پردازند، نه تنها به گسترده‌ی بس محدود ادیان رسمی کاملاً آگاه‌اند بلکه آگاهند که این حساسیت، به هیچ روی، فی‌نفسه تقریر آموزه‌ها و سخنان حقیقی پیامبران و کتاب‌های مقدس آنان درباره‌ی معاد نیست؛ و در هر سنت دینی، قاعدتاً و در طی روزگاری دراز، بویژه در مکاتب تعلیم و کاربست معنویت، طیف گسترده‌ای از تعبیرات و برداشت‌ها را می‌توان یافت که پیوند آنها با پیوستارِ قابل‌مشاهده‌ی تجربه و پدیده‌های معنوی انسانی بس نزدیک‌تر است.

۳. کسانی که با فرهنگ عموم ایرانیان در حال و گذشته آشنایی مستقیم دارند به خوبی از آشناییِ شگفت‌انگیز مردمان امروزین و گذشته با پیشینه‌های آموزشی گوناگون و بحث‌های پیوسته‌ی آنان پیرامون اندیشه‌های خود در مورد مسائل بس ژرف فلسفی و معنوی، به عنوان یکی از ابعاد بس رایج زندگی روزمره، که اغلب با تکیه بر محفوظات خود از هزاران بیت از اشعار عمیق عرفانی شاعرانی پرشمار چون مولانا، حافظ، و عطار صورت می‌گیرد، آگاه‌اند. نگارنده‌ی حاضر در این اواخر در سفری که به تهران رفته بود، در تاکسی دو بانوی خانه‌دار را دید که به هنگام غروب از خرید باز می‌گشتند و با طلبه‌ای بس جوان‌تر از خود، سخت سرگرم بحث بر سر معنای درست مفهوم حرکت جوهری ملاصدرا (نک فصل سوم این ترجمه) بودند که این مفهوم، بنیان فلسفی آراء پرشماری است که در«معرفت‌الروح» به شرح و بسط آن پرداخته شده است و این یادآور خاطره‌ی نگارنده‌ی حاضر از ارابه‌رانانی بود که در فلورانس اشعار دانته را از بر داشتند.